19

یک صبح دیگه ..یک امروز ِ خوب :)    یک پنج شنبه دیگه  از راه رسید ..نمیدونم  سال ها بعد یادم می مونه پنج شنبه هایی رو که با ذوق از خواب پا میشم  روانه اون سوی شهر میشم را یا نه..بچه ها یادم می مونند یا نه.. اصلا اونا چطور؟ خالع عارفه یادشون می مونه یا نه.. 

حتی یک لحظه اگه بودنم باعث بشه  تو شادی آینده یک بچه اثر مثبت داشته باشم  واسم یک دنیا بسه ! خدایا کمک کن ورای  خودخواهی ها غفلت ها باشم برای اون بچه ها باشم.. نه برای  آدم ها و نگاه قضاوت ها شون..

17

داشتم  فکر  میکردم  خیلی هم خوب نیست که من همه رنگ ها دوس دارم یا همه غذاها رو !یا خیلی از همه های دیگه رو!! 

آدم باید گاهی  رنگ خاص خودش را داشته باشد !یک رنگ  که همیشه همه جا  اولین انتخابش باشد !مثل عطر این که   یک عطر که بویش هر جا هر زمان همه را یاد تو بیندازد !یا یک غذا خاص که وقتی اسمش را می شنوی چشم هایت برق بزند.. 

کلا ادم ها باید برای خودشان چیزهایی داشته باشند که خاص باشد !خاصِ ِ خاص خودشان .. این خاص ها حس تعلق تو را بیشتر خواهند کرد .. و شوق رسیدن داشتن خاص ها را بیشتر..این که هیچ  غذایی هیچ عطری هیچ  کتابی هیچ  لباسی هیچ رنگی برایت خاص نباشد .یعنی بودِ نبودش  تفاوتی به حالت نکند ..این  رنگ نیست رنگ دیگر .. 

 

و  چه قدر بد که من هیچ خاصی  ندارم .. رنگ خاص !لباس خاص ! عطر خاص!دوست  خاص !غذایی خاص و هیچ شهری برایم خاص نیست و هیچ سفری... 

این رها بودن بی  تعلق بودن را دیگر دوست ندارم ..این روزها دنبال  حال ِ خوبم .. چیزهایی که برایم تعلق بیاورد ..نه شبیه تخته پاره ای بر موج ..

16

هشدار برای من وقتی می شود که صمیمی ترین ها حرف هایشان را به شوخی میزنند ..اخطار برای من آن است که بترسم از روزی که غریبه ها همین  شوخی ها صمیمی ترین ها را  جدی بزنند.

14

اگه در این 4سال دانشجویی  یک کار مفید کرده باشم ،پیگیری امضا قراردادی که دیروز امضا شد من بعد 8 ترم به یکی از آرزوهام رسیدم که حداقل یک قدم کوچیک بردارم که جلو  اسراف غذاها گرفته شه :) خدایا مرسی

13

این روزها که مهمان خانه هایی می شوم که اهالی ان خانه ها چیزی جز خود,خدا ندارند  هر لحظه تلنگر برای من پر توقع  ...خدایا کمک کن فواموش نکنم اهالی این خانه ها را..